sickدیکشنری انگلیسی به فارسیبیمار، مریض، حالندار، کیش کردن، بر انگیختن، خسته، ناخوش، علیل، ناساز، ناتندرست
ناخوشsickواژههای مصوب فرهنگستانویژگی کسی که دچار حالتهای جسمی بیمارگونه، مانند تهوع و درد و ضعف و سرگیجه و تاری دید باشد