آواز خواندن، سوختن، داغ کردن، بو دادن، بطور سطحی سوختن
cinched، محکم بستن، تنگ یا کمربند بستن
همستر
سزاوار، بخور دادن
آواز خواندن، سوختگی سطحی، سوختن، داغ کردن، بو دادن، بطور سطحی سوختن
حسگر