scarsدیکشنری انگلیسی به فارسیزخم ها، شکاف، جای زخم یا سوختگی، اثر گناه، اثر زخم داشتن، اثر زخم گذاشتن
خطوط غلتنماroll whiskersواژههای مصوب فرهنگستانخطوط مورب کوتاه بر روی صفحة نمایشگر خلبان که حدود زاویة پهلوگرد را نشان میدهد