sketchدیکشنری انگلیسی به فارسیطرح، طرح اولیه، خلاصه، زمینه، مسوده، انگاره، شرح، طراحی کلیات، ملخص، طرح خلاصه، نقشه ساده، پیش نویس ازمایشی، طرح ریزی کردن، طراحی کردن، طرح کردن، مسوده کردن، پیش نویس چیزی را اماده کردن
نقشة سردستیsketch map 2واژههای مصوب فرهنگستاننقشهای تقریبی با جزئیات اندک و بدون مقیاس که بدون استفاده از ابزارهای اندازهگیری دقیق و با دست ترسیم میشود
نقشهنماsketch map 3واژههای مصوب فرهنگستاننقشۀ دستی ساده که بدون رعایت مقیاس و توجیه شکل، روابط اساسی مکانی را نمایش میدهد
کروکیsketch 3, sketch map 1واژههای مصوب فرهنگستانطرح سریع و اجمالی صحنۀ تصادف براساس یک الگو که پلیس راهنمایی و رانندگی و آگاهی آن را ترسیم میکند متـ . ترسیمه
sketchدیکشنری انگلیسی به فارسیطرح، طرح اولیه، خلاصه، زمینه، مسوده، انگاره، شرح، طراحی کلیات، ملخص، طرح خلاصه، نقشه ساده، پیش نویس ازمایشی، طرح ریزی کردن، طراحی کردن، طرح کردن، مسوده کردن، پیش نویس چیزی را اماده کردن
sketchدیکشنری انگلیسی به فارسیطرح، طرح اولیه، خلاصه، زمینه، مسوده، انگاره، شرح، طراحی کلیات، ملخص، طرح خلاصه، نقشه ساده، پیش نویس ازمایشی، طرح ریزی کردن، طراحی کردن، طرح کردن، مسوده کردن، پیش نویس چیزی را اماده کردن
طرح کلی 2rough sketchواژههای مصوب فرهنگستانترسیم صحنۀ جرم که بدون در نظر گرفتن مقیاس واقعی صورت میگیرد، ولی نشاندهندۀ ابعاد و فواصل دقیق است