غیر رسمیدیکشنری فارسی به انگلیسیcasual, off-the-record, unbuttoned, unceremonious, undeclared, unofficial, informal, shirt-sleeve
روکشدیکشنری فارسی به انگلیسیcase, casing, coating, cover, covering, coverlet, encrustation, sheeting, skin, sleeve, topping, upholstery, veneer, wrapping
بادنمای کیسهایwind sock, wind cone, wind sleeveواژههای مصوب فرهنگستاننوعی کیسۀ پارچهای مخروطیشکلِ تهباز که بر روی تیرکی در مجاورت باند نصب میشود و جهت و قدرت تقریبی باد را نشان میدهد متـ . بادنما 2
بوش سیلندرcylinder sleeve,cylinder liner, liner 3, sleeveواژههای مصوب فرهنگستانقطعۀ استوانهای جداشونده و تعویضپذیری که در سیلندر بعضی از موتورها تعبیه میشود تا سطحی بادوامتر در برابر حلقهها رینگهای پیستون ایجاد شود متـ . آستینۀ سیلندر