slicesدیکشنری انگلیسی به فارسیبرش ها، برش، خلال، تکه، قاچ، سهم، قسمت، قاش، لقمه، باریکه، مرهم کش، گوه، تیغه گوشت بری، تراشه، بریدن، قاچ کردن، قاش کردن، باریک بریدن
sluiceدیکشنری انگلیسی به فارسیشلوغی، سد، ابگیر، دریچه تخلیه، بند سیل گیر، انبار، بند گذاشتن، سنگ شویی کردن، از بند یا دریچه جاریشدن