slouchedدیکشنری انگلیسی به فارسیلعنتی، دولا دولا راه رفتن، خمیده بودن، اویخته بودن، اویختن، پوست انداختن
sluiceدیکشنری انگلیسی به فارسیشلوغی، سد، ابگیر، دریچه تخلیه، بند سیل گیر، انبار، بند گذاشتن، سنگ شویی کردن، از بند یا دریچه جاریشدن
slouchesدیکشنری انگلیسی به فارسیسیلوها، خمیدگی، تنبل، ادم بی دست و پا، ادم بی کاره وبی کفایت، دولا دولا راه رفتن، خمیده بودن، اویخته بودن، اویختن، پوست انداختن