خرد کردن، سیاهولکه دار کردن، زنگ زدن
آخر زمان
اسلحه
صاف کردن، هموارسازی، صاف سازی، تسویه
زمون . [ زَ ] (اِ) مور. (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
صاف کردن، صاف شدن، نرم شدن، صاف و صیقلی شدن، صافکاری کردن، رنده کردن
سوزش