زنوزلغتنامه دهخدازنوز. [ زُ ] (اِخ ) مرکز بخش و دهستان حومه ٔ بخش زنوز است که 359 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
زنوزلغتنامه دهخدازنوز. [ زُ ] (اِخ ) یکی از بخش های سه گانه ٔ شهرستان مرند است که در شمال شهرستان مزبور واقع است و از دو دهستان ، حومه با 6903 تن سکنه و هرزنداب با 11116 تن سکنه تشکیل یافته . راه آهن و شوسه ٔ تبریز به جلفا از
snuggestدیکشنری انگلیسی به فارسیضعیف، امن و امان، گرم و نرم، دنج، راحت، اماده و مجهز، راحت واسوده، اسوده
جنائزلغتنامه دهخداجنائز. [ ج َ ءِ ] (ع اِ) جنایز. ج ِ جنازه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به جنازه شود.