سؤددلغتنامه دهخداسؤدد. [ س ُءْ دَ ] (ع اِمص ) سرداری . پیشوایی . (آنندراج ) (غیاث ). مهتری . سروری . داوری . مجد و شرف . (ناظم الاطباء) : هست طبیب بزرگ و هست منجم فلسفی و هندسی و صاحب سؤدد. منوچهری .آنکس که او بحق و سزاوار سؤدد
saddestدیکشنری انگلیسی به فارسیغمگین ترین، غمگین، غمناک، اندوهناک، محزون، دلتنگ، مکدر، سوزناک، نژند، اندوگین، افسرده و ملول، پژمرده، فجیع