سونشلغتنامه دهخداسونش . [ ن ِ ] (اِمص ، اِ) ریزگی فلزات را گویند که از دم سوهان ریزد و به عربی براده خوانند. (برهان ). ریزه ٔ آهن و سیم و زر که بسوهان افتد. (فرهنگ رشیدی ). براده و ساو آهن . (زمخشری ).سونش آهن . فسالةالحدید. (بحر الجواهر) : شرر دیدم که بر رویم همی
شونیزلغتنامه دهخداشونیز. (اِ) سیاه دانه را گویند و به عربی حبةالسودا خوانند و آن تخمی باشد که بر روی خمیر نان پاشند. (برهان ). مرادف شنیز و شونیز معرب آن . (رشیدی ). سیه دانه . (دهار). حبةالسوداء. (قاموس ). تخمی است سیاه که به هندی کلونجی گویند. (غیاث اللغات ). سیاه دانه . حبةالسودا و آن تخمی