sophisticateدیکشنری انگلیسی به فارسیپیچیده، خبره وپیشرفته کردن، سفسطه کردن، رنگ واب فریبنده زدن به، از اصالت و سادگی انداختن
sophisticatesدیکشنری انگلیسی به فارسیپیچیده، خبره وپیشرفته کردن، سفسطه کردن، رنگ واب فریبنده زدن به، از اصالت و سادگی انداختن
sophisticatedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیچیده، مصنوعی، در سطح بالا، غیر طبیعی، تصنعی، خبره وماهر، مشکل وپیچیده
sophisticatesدیکشنری انگلیسی به فارسیپیچیده، خبره وپیشرفته کردن، سفسطه کردن، رنگ واب فریبنده زدن به، از اصالت و سادگی انداختن
sophisticatedدیکشنری انگلیسی به فارسیپیچیده، مصنوعی، در سطح بالا، غیر طبیعی، تصنعی، خبره وماهر، مشکل وپیچیده