سوسیلغتنامه دهخداسوسی . (اِ) پارچه ای که از پنبه و ابریشم بافند. (ناظم الاطباء). پارچه ای است محرمات و چارخانه و ریزخط. (لغات دیوان نظام قاری ) : دندان از دو رسته بخیه ٔ پیوسته و زبان از سوزندان سوسی . (دیوان نظام قاری ص 134).
سویسیلغتنامه دهخداسویسی . [ س ِ وِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. دارای 158 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آن غلات و بنشن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
شوشیلغتنامه دهخداشوشی . (اِخ ) ابوالعلاء ادریس بن محمدبن عثمان عفیف الدین عامری شوشی . محدث امام مدرسه ٔ نظامیه به بغداد. (منتهی الارب ). و رجوع به روضات الجنات ص 759 شود.