sponsorsدیکشنری انگلیسی به فارسیحامیان مالی، ضامن، حامی، بانی، کفیل، سازمان دهنده، التزام دهنده، ضمانت کردن، مسئولیت را قبولکردن، بانی چیزی شدن
پشتیبانی 1sponsorshipواژههای مصوب فرهنگستانحمایت یک سازمان یا شخص از فعالیتی ورزشی یا هنری در قبال تبلیغ کالا یا خدمات خود