spreeدیکشنری انگلیسی به فارسیشادمانی، ولگردی و قانونی شکنی، شوخی، میخوارگی، سرخوشی، نشاط، خوشی، عیاشی، شراب خواری
spreadsدیکشنری انگلیسی به فارسیگسترش می یابد، گسترش، شیوع، وسعت، گسترش یافتن، پخش کردن، منتشر شدن، گستردن، پهن شدن، پهن کردن، منتشر کردن، فرش کردن، بصط و توسعه یافتن
sprayدیکشنری انگلیسی به فارسیافشانه، افشان، شاخه کوچک، ترکه، افشانک، ریزش، ترشح، چیز پاشیدنی، دواپاشی، تلمبه سم پاش، گردپاش، اب پاش، سنجاق یا گل سینه کوچک، پاشیدن، افشاندن، سمپاشی کردن، زدن
spreesدیکشنری انگلیسی به فارسیاسپریز، ولگردی و قانونی شکنی، شوخی، میخوارگی، سرخوشی، نشاط، خوشی، عیاشی، شراب خواری
spreesدیکشنری انگلیسی به فارسیاسپریز، ولگردی و قانونی شکنی، شوخی، میخوارگی، سرخوشی، نشاط، خوشی، عیاشی، شراب خواری