stainsدیکشنری انگلیسی به فارسیلکه ها، لکه، لک، ننگ، زنگ زدگی، داغ، الودگی، الایش، لکه دار کردن، چرک کردن، رنگ کردن، زنگ زدن، رنگ شدن، رنگ پس دادن
sustainsدیکشنری انگلیسی به فارسیپایدار می ماند، نگه داشتن، تحمل کردن، تقویت کردن، متحمل شدن، حمایت کردن از