stewsدیکشنری انگلیسی به فارسیبخور، تاس کباب، نگرانی، گرمی، داغی، دم کردن، اهسته جوشانیدن، اهسته پختن، با اتش ملایم پختن
staffsدیکشنری انگلیسی به فارسیکارکنان، کارمندان، پرسنل، هیئت، اعضاء، چوبه، تیر، چوب بلند، چوب پرچم، افسران و صاحبمنصبان، با کارمند مجهز کردن و شدن