steerدیکشنری انگلیسی به فارسیهدایت کن، رهبری، گوساله پرواری، هدایت کردن، راندن، اداره کردن، راهنمایی کردن، بردن
stirدیکشنری انگلیسی به فارسیهم بزنید، جنبش، حرکت، فعالیت، بهم زدن، تکان دادن، جم خوردن، به جنبش دراوردن، حرکت دادن، بجوش آوردن، تحریک کردن یا شدن