stabدیکشنری انگلیسی به فارسیخم شدن، زخم چاقو، سخمه، ضرب، ضربت با چیز نوک تیز، خنجر زدن، زخم زدن، سوراخ کردن، فرو بردن، سیخونک زدن، سیخ زدن
شطوبلغتنامه دهخداشطوب . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شُطبَة و شُطَبَة. (ناظم الاطباء). ج ِ شِطبَة به معنی خط پشت تیغ. (آنندراج ). رجوع به شطبة شود.