ستوقلغتنامه دهخداستوق . [ س َ س ُت ْ تو ] (معرب ، اِ) درم نبهره منقوش و قلب ، معرب سه تو. (منتهی الارب ) (النقود ص 147) (جوالیقی ص 203).
stockدیکشنری انگلیسی به فارسیموجودی، در انبار، سهم، قنداق، سرمایه، موجودی کالا، قنداق تفنگ، تنه، نیا، مواشی، پیوندگیر، کنده، مایه، سهمیه، ته ساقه، دسته ریشه، پایه، یدکی، ذخیره، تخته، انبار کردن، به موجودی افزودن، ذخیره کردن، موجود، اماده، حاضر
واگن احشامcattle wagon, stock carواژههای مصوب فرهنگستاننوعی واگن مسقف با دیوارههای مشبک برای حمل دام
اتومبیل معمولی (که برای شرکت در مسابقه اتومبیل رانی تعدیل و دستکاری می شود)دیکشنری فارسی به انگلیسیstock car
stockدیکشنری انگلیسی به فارسیموجودی، در انبار، سهم، قنداق، سرمایه، موجودی کالا، قنداق تفنگ، تنه، نیا، مواشی، پیوندگیر، کنده، مایه، سهمیه، ته ساقه، دسته ریشه، پایه، یدکی، ذخیره، تخته، انبار کردن، به موجودی افزودن، ذخیره کردن، موجود، اماده، حاضر