stormedدیکشنری انگلیسی به فارسیحمله کرد، موجدار بودن، متلاطم شدن، موج زدن، توفانی شدن، با حمله گرفتن، یورش اوردن
شاخص آشفتگی زمان توفانdisturbance storme time indexواژههای مصوب فرهنگستانمؤلفهای از تغییر میدان مغناطیسی زمین در هنگام توفان که شاخصی از شدت جریان حلقوی است اختـ . شاخص آزت DST index
غمخورک ریزاندامIxobrychus sturmiiواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از حواصیلیان و راستۀ لکلکسانان با پاهای کوتاه و اندام پهن و فربه