stripsدیکشنری انگلیسی به فارسینوارها، نوار، باریکه، خش، برهنه کردن، محروم کردن از، لخت کردن، چاک دادن، تهی کردن
strapsدیکشنری انگلیسی به فارسیتسمه، بند چرمی، تسمه رکاب، تازیانهزنی، تسمه فلزی، قیش، خش، بند رکاب، کشیدن، تیز کردن، باتسمه اویختن
stripدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، باریکه، خش، برهنه کردن، محروم کردن از، لخت کردن، چاک دادن، تهی کردن