streakدیکشنری انگلیسی به فارسیخط، رگه، ورقه، رگ، تمایل، نوار یا رگه نواری، خط خط کردن، بسرعت حرکت کردن، دراز کردن، گستردن
strikeدیکشنری انگلیسی به فارسیضربه، اعتصاب، ضربت، برخورد، اصابت، ضرب، ضربه زدن، زدن، خوردن، اعتصاب کردن، خطور کردن، ضرب زدن، ضربت زدن، خوردن به، بخاطر خطور کردن، سکه ضرب کردن