چوبپنبهsuberin, corkواژههای مصوب فرهنگستانپلیاستر اسید چرب که در دیوارۀ یاختۀ درونپوست و تنۀ درخت وجود دارد
suborningدیکشنری انگلیسی به فارسیفراموش کردن، دزدکی و محرمانه چیزی کسب کردن، کسی را بکاربد اغواء کردن
اغوا کردندیکشنری فارسی به انگلیسیallure, catch, inveigle, lure, mislead, seduce, solicit, suborn, tempt, entice
واداشتندیکشنری فارسی به انگلیسیdrive, egg, have, impel, make, move, prompt, provoke, push, set, stake, suborn