سولونلغتنامه دهخداسولون . [ س ُ ل ُ ] (اِخ ) یکی از قانون گذاران آتن و از حکمای سبعه ٔ یونان متولد 640متوفی 558 ق . م . سولون نه تنها مردی دانا و آزموده و خوش ذوق بود، بلکه در جنگ نیز پشتکار و همت نشان داد. طبع شعر هم داشت و ب
شلونلغتنامه دهخداشلون . [ ش َ ] (اِ) جانوری از جنس شغال . (ناظم الاطباء) (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ) (انجمن آرا). نام جانوری است . (مهذب الاسماء).
شلونلغتنامه دهخداشلون . [ ش َ ] (ع اِ) در عربی چاروایی را گویند که گرسنه و لاغر باشد و بعضی چاروای فربه را گفته اند و بعضی چاروایی را گویند که نه فربه و نه لاغر باشد. (از فرهنگ جهانگیری ) (برهان ).
یسلونلغتنامه دهخدایسلون . [ ی ِ س ُ ] (اِخ )خاتون بزرگتر جغتای مغول پسر چنگیزخان که پس از مرگ وی به کمک حبش عمیدالملک و ارکان دولت به تمشیت امور ملک پرداخت . (از تاریخ جهانگشا ج 1 صص 228 - 229