خلاصه شده، جمع کردن، حساب کردن، باهم جمع کردن، مختصر وموجزکردن
اجلاس سران، قله، اوج، نوک، ذروه، منتها درجه، اعلی درجه، منتهی
نشست سران
chummed، باهم زندگی کردن، رفیق بودن، خوشامد گویی کردن
summist
چمنی، یار، محکوم، صمیمی، خوش مشرب
unsummed
بی نظیر
checksummed