summings
chumming، باهم زندگی کردن، رفیق بودن، خوشامد گویی کردن
جمع کردن، حساب کردن، باهم جمع کردن، مختصر وموجزکردن
جمع کردن، خلاصه کردن، خلاصه نمودن
cummings
ادوارد استلین کامینگز