supplementدیکشنری انگلیسی به فارسیمکمل، ضمیمه، متمم، الحاق، لاحقه، زاویه مکمل، پس اورد، هم اورد، تکمیل کردن، ضمیمه شدن به
مکمل غذاییfood supplementواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ مغذی خاصی که بیش از میزان طبیعی به یک غذا اضافه میشود متـ . مکمل supplement
مکمل غذایی درونرگیintravenous supplementواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ مغذی خاصی که بیش از میزان طبیعی ازطریق تزریق درونرگی به فرد داده شود
مکمل غذاییfood supplementواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ مغذی خاصی که بیش از میزان طبیعی به یک غذا اضافه میشود متـ . مکمل supplement
مکمل غذایی درونرگیintravenous supplementواژههای مصوب فرهنگستانمادۀ مغذی خاصی که بیش از میزان طبیعی ازطریق تزریق درونرگی به فرد داده شود