درشتتکپار سطحفعالsurfactant macromonomereواژههای مصوب فرهنگستانتکپار آبگریزی که خاصیت سطحفعالی دارد
دُم سطحفعالsurfactant tailواژههای مصوب فرهنگستانبخش چربیدوست یک مولکول سطحفعال که معمولاً یک زنجیر هیدروکربن شامل هشت یا تعداد بیشتری اتم کربن است
عامل سطحفعالsurfactant, surface active agent, tensideواژههای مصوب فرهنگستانهر مادهای که از کشش سطحی یا بینِسطحی محیطی که در آن حل شده است بکاهد اختـ . عاسف
سورفکتانتواژهنامه آزادسطح پرداز؛ این واژه معادل فارسی سورفکتانت(Surfactant) در رشته مهندسی شیمی است که معنای آن ماده فعال سطحی می باشد
زیستسطحفعالbiosurfactantواژههای مصوب فرهنگستانسطحفعالی که توسط یاختههای زنده سنتز میشود متـ . زیستعاسف