swellدیکشنری انگلیسی به فارسیتورم، برجستگی، متورم شدن، پف کردن، باد کردن، اماس کردن، متورم کردن، باد غرور داشتن، شیک، زیبا ، عالی
بادکردگی 2swell 1واژههای مصوب فرهنگستانبرجستگیهای حجیم و نامنظم معمولاً زبر و کشیده بر روی سطوح داخلی و خارجی و گوشههای قطعۀ ریختگی
بادکردگی خارجیexternal swellواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگیهای حجیم و نامنظم بر روی سطح خارجی و گوشههای قطعۀ ریختگی
بادکردگی خارجیexternal swellواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگیهای حجیم و نامنظم بر روی سطح خارجی و گوشههای قطعۀ ریختگی