swingsدیکشنری انگلیسی به فارسینوسانات، نوسان، تاب، الاکلنگ، اهتزاز، اونگ، نوعی رقص واهنگ ان، تلو تلو خوردن، تاب خوردن، نوسان کردن، تاب دادن، اونگان شدن یا کردن، چرخیدن، بدار اویخته شدن
downswingsدیکشنری انگلیسی به فارسیdownswings، نوسان بطرف پایین، رکود بازار، تنزل کارهای تجارتی و غیره