systemsدیکشنری انگلیسی به فارسیسیستم های، سیستم، نظام، دستگاه، منظومه، روش، نظم، سلسله، اسلوب، ترتیب، رشته، جهاز، همست، همستاد، قاعده رویه، سبک
systemsدیکشنری انگلیسی به فارسیسیستم های، سیستم، نظام، دستگاه، منظومه، روش، نظم، سلسله، اسلوب، ترتیب، رشته، جهاز، همست، همستاد، قاعده رویه، سبک
سامانههای باد درّهراستاalong-valley wind systemsواژههای مصوب فرهنگستانبادهای گرماواداشته (thermally forced) در راستای محور اصلی درّه که با پادجریانها در ترازهای بالا همراه میشوند
سامانههای باد شیبراستاalong-slope wind systemsواژههای مصوب فرهنگستانبادهای گرماواداشتهای (thermally forced) که به سوی بالا یا پایین شیب دیوارههای کناری درّه میوزد
سامانههای باد کوه ـ درّهmountain-valley wind systemsواژههای مصوب فرهنگستانچرخۀ شبانهروزی بادهای محلی در درّههای کوهستانی که در دورههای هوای عمدتاً صاف با شارش همدیدی ضعیف تشکیل میشود
سامانههای باد کوه ـ دشتmountain-plains wind systemsواژههای مصوب فرهنگستانچرخۀ شبانهروزی بادهای محلی بین یک کوه یا رشتهکوه و دشتهای مجاور یا پیرامونی آن در دورههایی که شارش همدیدی ضعیف است