تفحشلغتنامه دهخداتفحش . [ ت َ ف َح ْ ح ُ ] (ع مص ) فحش گفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد). بیهوده گفتن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گفتار زشت بگوش مردم رساندن . (از اقرب الموارد).
تئفةلغتنامه دهخداتئفة. [ ت َ ءِف ْ ف َ ] (ع اِ) اِف . افان . افاف . افف . هنگام . وقت . (از قطر المحیط) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): جاء علی تئفة ذلک ؛ ای علی اثره او علی القرب من وقته . (اقرب الموارد).
تیفعلغتنامه دهخداتیفع. [ ت َ ی َف ْ ف ُ ] (ع مص ) بر پشته برآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). یقال : ترفع فلان و تیفع. (اقرب الموارد).
تیفهلغتنامه دهخداتیفه . [ ف ِ ] (اِخ ) در افسانه های قدیم یونان سردسته ٔغولانی بود که به آسمان حمله ور شده بودند. و تیفه بوسیله ٔ ژوپیتر گرفتار صاعقه و معدوم گردید. (از لاروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی ذیل کلمه ٔ تیفیوس شود.