taintsدیکشنری انگلیسی به فارسیتند، لکه، عیب، لکه دار کردن، رنگ کردن، الوده شدن، ملوث کردن، فاسد کردن، عفونی کردن
بوی نریboar taint, boar odourواژههای مصوب فرهنگستانطعم و بوی نامطبوع گوشت ناشی از ترشح زیاد هورمونهای جنسی نر برخی از دامها
tauntsدیکشنری انگلیسی به فارسیترسناک، طعنه، مسخره، طعنه زدن، سرزنش کردن، شماتت کردن، دست انداختن و متلک گفتن
attaintsدیکشنری انگلیسی به فارسیدست یافتنی است، لمس، دست کاری، محکوم کردن، مقصر دانستن، خوار کردن، بد نام کردن