تمششلغتنامه دهخداتمشش . [ ت َ م َش ْ ش ُ ] (ع مص ) آنچه نرم باشداز استخوان بخاییدن و مغز آن در مزیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). سودن اطراف استخوان را و استخوان خاییدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
تمشیشلغتنامه دهخداتمشیش . [ ت َ ] (ع مص ) برآوردن مغز از استخوان و خوردن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
تمسیلغتنامه دهخداتمسی . [ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ کیومرسی ایل چهارلنگ بختیاری . (از جغرافیایی سیاسی کیهان ص 76).
تمسیلغتنامه دهخداتمسی . [ ت َ م َس ْ سی ] (ع مص ) پاره پاره کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).