توغنلغتنامه دهخداتوغن . [ ت َ وَغ ْ غ ُ ] (ع مص ) پیش درآمدن در جنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شتافتن یادوام و ثبات ورزیدن در معاصی . (از اقرب الموارد).
تیغنلغتنامه دهخداتیغن . [ غ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میداود (زیرگچ ) است که در بخش جانگی گرمسیر شهرستان اهواز واقع است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
taggingدیکشنری انگلیسی به فارسیبرچسب زدن، علامت زدن، ضمیمه کردن، ضمیمه شدن به، اتیکت چسباندن به، بدنبال آوردن، گرگ بهوا بازی کردن