محسوس، پر ماس پذیر، قابل لمس، لمس کردنی
ملموس
مادری، پر ماس پذیر
نوعی دارایی که وجود عینی و مشهود دارد
خستگی ناپذیر
tangible
concrete, tangible
representational, tangible
غیرممکن است
غیرمستقیم، لمس ناپذیر، بغرنج، درک نکردنی، نا هویدا
قابل قبول
غیرقابل شناختی