tapeدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، روبان، نوار چسب، نوار ضبط صوت، نوار ضبط صوت و امثال ان، ضبط کردن، بانوار یا قیطان بستن، نوار زدن، با نوار بستن
tapeدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، روبان، نوار چسب، نوار ضبط صوت، نوار ضبط صوت و امثال ان، ضبط کردن، بانوار یا قیطان بستن، نوار زدن، با نوار بستن
نوار 4tapeواژههای مصوب فرهنگستان1. نسوج بافتهشدۀ باریک با عرض کمتر از بیست سانتیمتر 2. نواری از یک مادۀ فلزی یا بسپاری که پس از پیچیده شدن به دور بسته با یک بست فلزی محکم میشود
tapeدیکشنری انگلیسی به فارسینوار، روبان، نوار چسب، نوار ضبط صوت، نوار ضبط صوت و امثال ان، ضبط کردن، بانوار یا قیطان بستن، نوار زدن، با نوار بستن