چترمانلغتنامه دهخداچترمان . [ چ َ ] (ص مرکب ) سلاطین و امرا را گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). حاکم و فرمانروا. (ناظم الاطباء). چترمن . چتری . صاحب چتر. دارنده ٔ علامت چتر. رجوع به چترمن و چتری شود.
ترمانلغتنامه دهخداترمان . [ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تراکمه که در بخش کنگان شهرستان بوشهر و 117 هزارگزی شمال راه فرعی لار به گله دار قرار دارد. جلگه و گرمسیر است و 117 تن سکنه دارد آب آن از چشمه و محصول آنجا غله و خرما و
ترمگانلغتنامه دهخداترمگان . [ ت ُ م َ ] (اِخ ) (کاروانسرای سنگی ) ده کوچکی است از بخش ماهان شهرستان کرمان که در 30 هزارگزی جنوب ماهان و 25 هزارگزی شوسه ٔ کرمان به بم واقع است و 20 تن سکنه دارد.