یثربیلغتنامه دهخدایثربی . [ ی َ رِ بی ی ] (ص نسبی ) منسوب به یثرب . اهل یثرب . از مردم یثرب . از مردم مدینه .
تربیلغتنامه دهخداتربی . [ ت َ رَب ْ بی ] (ع مص ) پروردن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (آنندراج ). غذا دادن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غذا دادن کودک را تا رشد کند. || تهذیب کودک . (المنجد).
تربیلغتنامه دهخداتربی . [ ت ُ رَ بی ی ] (اِخ ) حسین بن مقبل که از روات حدیث است ، چون بر تربت امیر قیروان مقیم بود بدان لقب ملقب گردید. (منتهی الارب ).
تربیلغتنامه دهخداتربی . [ تْرِ/ ت ِ رِ ] (اِخ ) تربیا. رودیست در ایتالیا که وارد شط پو می شود و آنیبال در آنجا بر سمپرونیوس قنسول روم بسال 218 ق .م . پیروز گردید و سووُرُف سردار روسی بسال 1799</span