تطویشلغتنامه دهخداتطویش . [ ت َطْ ] (ع مص ) امروز و فردا کردن غریم خود را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || از بیخ بریدن شرم مرد. (یادداشت مرحوم دهخدا): طوش الذکر؛ خصاه . (اقرب الموارد).
بیخِ دستهsul tasto extreme, extreme sul tastoواژههای مصوب فرهنگستاندستور یا شیوهای در نواختن سازهای زهیِ زخمهای و کمانهای برای حرکت کمانه در نزدیکترین فاصلۀ ممکن به رودسته
تیتوسلغتنامه دهخداتیتوس . (اِخ ) پسر وسپازین و امپراتور روم از 79 تا 81 م . بودو به «خوشی های نوع انسان » ملقب گردید. او بهترین فرمانروا برای مردم بود. او در روزی که نتوانست خدمتی به مردم کند گفت : «عمرم به بیهودگی گذشت » او د
تطوسلغتنامه دهخداتطوس . [ ] (اِخ ) پسر اشغانوس ملک روم . وی چهل سال پس از ارتفاع مسیح (ع ) به ایلیاء رفت و کشتار کرد و ویران نمود و اسیران فراوان گرفت . (از ایران باستان ج 3 ص 2551).