tendingدیکشنری انگلیسی به فارسیبه دنبال، گراییدن، میل کردن، نگهداری کردن از، وجه کردن، پرستاری کردن، مواظب بودن، متمایل بودن به، گرایش داشتن
پرورش جنگلforest tending, tendingواژههای مصوب فرهنگستانکلیۀ عملیاتی که به بهبود وضع کمّی و کیفی جنگل منجر شود
پرورش حاشیۀ جنگلforest edge tendingواژههای مصوب فرهنگستانعملیات پرورشی حاشیۀ جنگل که به بهبود کمّی و کیفی گونههای درختی و درختچهای و ساختار پلکانی آن منجر میشود
برش اصلاحیimprovement cutting, improvement felling, tending cuttingواژههای مصوب فرهنگستاناز بین بردن یا محدود کردن درختان کمارزشتر ازنظر اقتصادی با هدف بهبود ترکیب و کیفیت تودۀ جنگلی ارزشمندتر
سرجنگلدارforest superintendentواژههای مصوب فرهنگستانفرد کارشناس جنگل که مسئولیت ادارۀ امور جنگل را در یک ناحیه یا استان بر عهده داشته باشد