tenureدیکشنری انگلیسی به فارسیمنصوب شدن، تصدی، تصرف، اجاره داری، حق تصدی، نگهداری، اشغال، علاقه، خواست
tenuresدیکشنری انگلیسی به فارسیدوره ها، تصدی، تصرف، اجاره داری، حق تصدی، نگهداری، اشغال، علاقه، خواست