خلبان آزمایشگرtest pilotواژههای مصوب فرهنگستانخلبانی که هواگَرد را پس از تولید یا تعمیرات زمانبندیشده آزمایش کند
آزمون تهنشینیsettleability testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای تعیین قابلیت جدا شدن جامدات از مایع در حوض تهنشینی نهایی
آزمون جامدات تهنشینیپذیرsettleable solids testواژههای مصوب فرهنگستانآزمونی برای اندازهگیری حجم جامداتی که در یک لیتر نمونه پس از یک ساعت در قیف ایموف تهنشین میشوند
testدیکشنری انگلیسی به فارسیتست، ازمایش، ازمون، محک، معیار، بوته، بته، امتحان کردن، محک زدن، ازمودن، ازمودن کردن، ازمایش کردن، عیار گرفتن
testدیکشنری انگلیسی به فارسیتست، ازمایش، ازمون، محک، معیار، بوته، بته، امتحان کردن، محک زدن، ازمودن، ازمودن کردن، ازمایش کردن، عیار گرفتن