تطودلغتنامه دهخداتطود. [ ت َ طَوْ وُ ] (ع مص ) گرد گردیدن و رفتن در جهان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تطویف . تطوید. (اقرب الموارد). و رجوع به این دو کلمه شود.
تطویدلغتنامه دهخداتطوید. [ ت َطْ ] (ع مص ) بسی فاوا گشتن در کوهها و خفتن و مست گردانیدن شراب . (تاج المصادر بیهقی ) . سرگردان گردیدن و رفتن و درآمدن در کوهها. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تطود. تطویف . (اقرب الموارد).