testsدیکشنری انگلیسی به فارسیآزمایشات، ازمایش، ازمون، محک، معیار، بوته، بته، امتحان کردن، محک زدن، ازمودن، ازمودن کردن، ازمایش کردن، عیار گرفتن
آزمونهای تصادفیسازیrandomization testsواژههای مصوب فرهنگستانروشهایی برای تعیین مستقیم معنیداری آماری براساس دادهها بدون نیاز به بهرهگیری از توزیع نمونهگیری مشخص
آزمونهای جایگشتیpermutation testsواژههای مصوب فرهنگستانردهای از آزمونهای توزیعآزاد، بر این پایه که همۀ ترتیبهای ممکن یک نمونۀ تصادفی n تایی، دارای احتمالی برابر با 1/ !n هستند
آزمونهای درمعرضexposure testsواژههای مصوب فرهنگستانآزمونهایی برای ارزیابی مقاومت و ماندگاری یک پوشش یا یک پوسه (film) با قرار دادن آن درمعرض نور خورشید یا نور فرابنفش یا رطوبت یا سرما یا گرما یا آبنمک یا جز آن
آزمونهای قطعیتیdeterminstic testsواژههای مصوب فرهنگستانانواع بازبینیهای سازگاری و تجربی برای آشکارسازی خطاهای فاحش در مجموعة مشاهدات
آزمونهای خودپندارهself-concept testsواژههای مصوب فرهنگستانآزمونهای شخصیت برای تعیین نگـرش افـراد به جنبههایی از خصـوصیات خود
آزمونهای تصادفیسازیrandomization testsواژههای مصوب فرهنگستانروشهایی برای تعیین مستقیم معنیداری آماری براساس دادهها بدون نیاز به بهرهگیری از توزیع نمونهگیری مشخص
آزمونهای جایگشتیpermutation testsواژههای مصوب فرهنگستانردهای از آزمونهای توزیعآزاد، بر این پایه که همۀ ترتیبهای ممکن یک نمونۀ تصادفی n تایی، دارای احتمالی برابر با 1/ !n هستند
آزمونهای خودپندارهself-concept testsواژههای مصوب فرهنگستانآزمونهای شخصیت برای تعیین نگـرش افـراد به جنبههایی از خصـوصیات خود
آزمونهای درمعرضexposure testsواژههای مصوب فرهنگستانآزمونهایی برای ارزیابی مقاومت و ماندگاری یک پوشش یا یک پوسه (film) با قرار دادن آن درمعرض نور خورشید یا نور فرابنفش یا رطوبت یا سرما یا گرما یا آبنمک یا جز آن
آزمونهای قطعیتیdeterminstic testsواژههای مصوب فرهنگستانانواع بازبینیهای سازگاری و تجربی برای آشکارسازی خطاهای فاحش در مجموعة مشاهدات