لغتنامه دهخدا
تارم . [ رَ ] (اِخ ) نام چند شهر است .(آنندراج ) (انجمن آرا). || شهریست که مردم آنجا همه صاحب حسن می باشند. (برهان ). || نام بلوکی است کوهستانی مابین قزوین و جیلان . || نام قصبه ایست در سرحد فارس و کرمان . (فرهنگ نظام ). شهرکیست بناحیت پارس میان داراگرد و حدود کرمان . جایی با