تعقیبی تیمیteam pursuitواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه/ پیست با قواعد مسابقة تعقیبی که در آن دو تیم سه یا چهار نفره با هم رقابت میکنند
دویستمتر تیمیteam sprintواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه/ پیست که در آن تیمهای سهنفره، دوبهدو، سه دور مسیر راهه/پیست را طی میکنند؛ برنده تیمی است که در مدت زمان کمتری کار را خاتمه میدهد
timeدیکشنری انگلیسی به فارسیزمان، وقت، ساعت، مدت، موقع، فرصت، روزگار، زمانه، عصر، مرتبه، گاه، حین، ایام، هنگام، عهد، وقت معین کردن، متقارن ساختن، مرور زمان را ثبت کردن، زمانی
زمانبندی ثابتpre-timed signal timingواژههای مصوب فرهنگستاندر چراغ راهنمایی، تنظیم نوبت و مدت حرکت وسایل نقلیه و عابران در هریک از انشعابهای یک تقاطع بهصورت خودکار و ازپیشتعیینشده
چراغ زمانثابتfixed-time signal, fixed-time control, FTواژههای مصوب فرهنگستانچراغی که تنها امکان ارائۀ توالی منظم مراحل را در مدتزمانهای ثابت دارد
timeدیکشنری انگلیسی به فارسیزمان، وقت، ساعت، مدت، موقع، فرصت، روزگار، زمانه، عصر، مرتبه، گاه، حین، ایام، هنگام، عهد، وقت معین کردن، متقارن ساختن، مرور زمان را ثبت کردن، زمانی