رنگآمیزی 2tintingواژههای مصوب فرهنگستانآمیختن مواد رنگی با پوشرنگ برای انطباق نهایی رنگ پوشرنگ با رنگ مورد نظر
مادۀ رنگآمیزیtinting colour, tinting colourant, tinter, stainer, shading colourواژههای مصوب فرهنگستانرنگدانۀ رنگدار آسیاشده در محیط سازگار با محملهای پوشرنگ که به مقدار نسبتاً کم به پوشرنگِ ازپیشآماده افزوده میشود تا رنگ آن را تغییر دهد
قدرت رنگآمیزیtinting strength, staining power, tint strengthواژههای مصوب فرهنگستانمعیاری برای تعیین میزان رنگبخشی یک واحد از رنگبخش
مادۀ رنگآمیزیtinting colour, tinting colourant, tinter, stainer, shading colourواژههای مصوب فرهنگستانرنگدانۀ رنگدار آسیاشده در محیط سازگار با محملهای پوشرنگ که به مقدار نسبتاً کم به پوشرنگِ ازپیشآماده افزوده میشود تا رنگ آن را تغییر دهد
قدرت رنگآمیزیtinting strength, staining power, tint strengthواژههای مصوب فرهنگستانمعیاری برای تعیین میزان رنگبخشی یک واحد از رنگبخش
stintingدیکشنری انگلیسی به فارسیخفه شدن، از روی لئامت دادن، مضایقه کردن، محدود کردن، کم دادن، بقناعت واداشتن