لغتنامه دهخدا
توسل . [ ت َ وَس ْ س ُ ] (ع مص ) نزدیکی جستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار) (صراح اللغة). نزدیکی یافتن به چیزی و به کاری . یقال : توسل الیه بوسیلة؛ ای عمل عملا تقرب به الیه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دزدیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الار